آتشکده - عاشق عشقم
متن زیر در تاریخ84/9/22، ساعت: 2:36 عصر نوشته شده است. ¤ آتشکدهدر آتشکده ی قلب من به جای غرور و تکبر گل عشق رویید. زمانی که در طوفان فریاد می زدم تو دست مرا به گرمی فشردی و از آشوب رها گرداندی بعداز آن مرا تعلیم دادی.تو مرا به خودم برگرداندی و گفتی چه کسی هستم.وجودم با تو معنی گرفت. با هر نفسم اسمت را در قلبم فریاد می زنم.ای کاش می توانستم کلمه هایی از جنس بهشت روی کاغذ بنویسم و از وحشت تکراری بودن حرف هایم رهایی یابم. حتی زمانی که دلتنگی باعث هراس و وحشت وپریشانی می شوند با به خاطر داشتن لبخند متین تو دنیایی که در آن اسب های وحشی همه به آرامش رسیده اند به من لبخند می زند. من تو را می خواهم تا زمانی که خداوند وجود دارد اسمت را فریاد می زنم اما صدایش را فقط همان اسب های وحشی کوهستان می شنوند و با من فریاد می زنند. کسی که همیشه در هجرت تو بی صدا با غوغای دلش تنها مانده کسی که همیشه دوستت دارد.SH تقدیم به B.K
گل وفا آدما فکر میکنن که گل سرخ مظهر عشق و وفا دوستی و صداقته. آدما در خیالشون به گل سرخ به یه جوره دیگه به یه نحوه ی دیگه نگاه میکنند. اما من تو خیالم به گل سرخ مهربانتر از دیگران نگاه میکنم. من گل سرخ را به کسی هدیه میکنم که خودش مظهری از وفا دوستی و صداقت باشه.تا بتونه گل سرخمو درک کنه.بتونه بوی دلنشینشو از ته دل وارد قلب پاکش بکنه.
زمان در عرض یک دقیقه میشه یک نفر رو خورد کرد . در عرض یک ساعت میشه کسی رو دوست داشت و در عرض یک روز میشه عاشق شد ولی یک عمر طول میکشه تا کسی رو فراموش کرد.
قلب اینو بدون تویه دنیا یه قلب هست که فقط به خواطر تو میتپه و اون قلب خودته.
دنیام همه میگن آدم باید برای رسیدن به عشقش از تموم دنیا بگزره. اما تو که تموم دنیایه منی چه جوری ازت بگزم.
راسته سعی کن به خاطر کسی که دوسش داری غرورتو از دست بدی . ولی مواظب باش که به خاطر غرورت کسیو که دوسش داری از دست ندی. فکر میکنی عاشقی اما میدونی دوسش داری . ترکت که میکنه تازه میفهمی عاشقی.تازه معنی شو میفهمی که عاشقی فقط دوست داشتن نیست.
با خودتم... همیشه به خودم گفتم اگه یاری نیست .. خودم میشم یار خودم ... اگه همراهی نیست خودم تنها راه رو ادامه میدم ... لعنت به غرورم که نذاشت هیچوقت بهت بگم چقدر چقدر چقدر به وجودت نیاز دارم .... همیشه نوشتم ... اما بدون اسم تو ... نوشتم اما حتی یک بار هم برای تو به زبان نیاوردم ... دوست داشتم خودت بفهمی که با توام اما گویا متوجه تنهایی من نشدی ... می دونی ... خیلی دوست دارم ... خیلیی ... خوب می دونم بهم نمیاد عاشقانه فکر کنم و عاشقانه بنویسم ... اما .. وقتی اونقدر دوست دارم که کار هر شبم گریه کردنه و وقتی این غرور لعنتی اجازه نمیده که به خودت بگم چقدر واله و شیدای توام چاره ای جز نوشتن نمی یابم ... و بدتر از آن ، تو هم مرا ندید می گیری و با دیگرانی ... من برای تو هنوز همان بچه پر سروصدای روز اولم ... بچه ای با همان شیطنت ها و شلوغی ها ... بچه هستم ... اما فکرم را بچه حساب نکن ... احساسم را بچگانه نگیر ... کم کم دارم دیوونه میشم ... اصلا دلم نمی خواد اسمتو اینجا بیارم ... اصلا دلم نمی خواد با دیدن اسمت متوجه بشی که با توام ... چون خودت منو نمی خوای ، اینجوری اگه اسمتو اینجا بنویسم فقط یه ضربه محکم دیگه به خودم زدم ... چون بازم تو اعتنایی نمی کنی و فقط شاید بیشتر از این منو ندید بگیری ... از این همه باور نشدن عاصی ام ... دلم می خواد سرم رو به نزدیکترین دیوار بکوبم و خلاص بشم ... دلم می خواد شب بخوابم و صبحی رو نبینم ... اما بازم محکومم به صبح بیدار شدن و به خورشید سلام کردن ... و باز عذاب کشیدن ... برای اینکه مرا نمی بینی ... فقط یک بار چشمانت را باز کن و به حقیقتی که گریبان مرا گرفته توجه کن ... فقط یک بار احساس مرا بازی ندان ! به من رحم کن ... لعنت به من که بعد از این همه نوشتن هنوزم دلم می خواد بنویسم دوست دارم ... خب چیکار کنم تو دل نداری ، من که دارم !!! ... تو احساس نداری ، من که دارم ... اما دلم می خواست همه احساسم رو به پای تو بریزم نه کسی دیگه ... حالا هم دیگه هیچکس رو دوست نخواهم داشت ... تو اولین و آخرین یادگار قلب منی ... می خوای باور کن می خوای باور نکن ... خوش باشی ... مراقب خودت باش ... مراقب باش مثه من کسی رو دوست نداشته باشی که دوست نداره !!! ¤ نویسنده: ارمائیل |
خانه
کل بازدیدها: 15984 بازدید امروز : 38 لینک به وبلاگ موضوعات وبلاگ
دوستان
موسیقی
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
نازنین
حرف های من
کلبه غم
بی تو نمی خندم
دلهای شیشهای
سکوت شبانه
عشق راه زیستن است
تنها برای تو می نویسم
پسر تنها«عاشقان»
رفوزه
ایهام«کامیار»
عاشقانه دوستت دارم
متالیکا
برای روزهای بهتر
زبان عشق