نمیدونم..... - عاشق عشقم
متن زیر در تاریخ84/12/6، ساعت: 4:5 صبح نوشته شده است. ¤ نمیدونم.....یه هو لرزیده شد و نوشتم دوست دارم . عزیزم دوست دارم.به خدا دست خودم نیست دوست دارم دوست دارم. چی میشه یه بار تو شهر قلب تو پا بزارم.آخه ظالم چه کار کنم دوست دارم. نمی دونم چی شدش که جسارت کردم این بار.دل به دریا زدم این بار.قلبم از عشق نترسیدو نوشت دوست دارم .عزیزم دوست دارم.به خدا دست خودم نیست دوست دارم.آخه ظالم چه کار کنم دوست دارم. ************************************************************ گفتی نه . ولی نمی دونم چرا گفتی نه.امیدوارم حداقل برا خودت یه دلیل داشته باشی. از خدا ممنونم که تو رو سر راه من قرار داد تا من آدم بشم. تو خودمو به خودم دادی.باعث شدی خدامو درست بشناسم. به خدا اگه خدا تو رو سر راه من نمی گذاشت نمی دونم الان چی بودم. اینا رونمی گم که طرز فکرت به من عوض بشه. مواظب هم باش که پسرا خیلی پستن. منم تا حالا نگفته بودم دوست دارمو برات میمیرمو نمی دونم از این حرفا .ببخشید دیگه هم نمیگم. اگه آدما بدون گفتن این حرفا بتونن هم دیگه رو دوست داشته باشن با ارزش تره. از نظر منم اگه کسی کسی رو دوست داشته باشه نیازی به این حرفا نیست. منم بیشتر سعی میکنم از طریق آهنگ ها احساس هامو بگم. *********************************************************** *********************************************************** ¤ نویسنده: ارمائیل |
خانه
کل بازدیدها: 16031 بازدید امروز : 14 لینک به وبلاگ موضوعات وبلاگ
دوستان
موسیقی
شناسنامه
پارسی بلاگ
پست الکترونیک
RSS
نازنین
حرف های من
کلبه غم
بی تو نمی خندم
دلهای شیشهای
سکوت شبانه
عشق راه زیستن است
تنها برای تو می نویسم
پسر تنها«عاشقان»
رفوزه
ایهام«کامیار»
عاشقانه دوستت دارم
متالیکا
برای روزهای بهتر
زبان عشق